پنجشنبه ۲۹ شهریور ۰۳

8 دلیل که چرا فصل 2 شوگون ایده بدی است (علی رغم اینکه فصل 1 چقدر عالی بود)

۱۳ بازديد
Shogun از FX به قدری محبوبیت پیدا کرده است که صحبت هایی در مورد بازگرداندن مینی سریال برای یک فصل دیگر انجام می شود، اما هشت دلیل بزرگ وجود دارد که فصل دوم Shogun ایده بدی است. شوگان بر اساس رمانی به همین نام نوشته جیمز کلاول در سال 1975 ساخته شده است که در سال 1980 نیز در یک مینی سریال اقتباس شد. بازیگران عالی و تولید استادانه شوگان به آن کمک کرد تا نسخه 1980 را تحت الشعاع قرار دهد و داستان کلاول را دوباره در معرض دید عموم قرار دهد.

با پایان Shogun، طبیعی است که طرفداران فوراً یک قسمت دیگر را بخواهند. مینی سریال آنقدر جذاب و اعتیاد آور است که تقریبا غیرممکن است که به پایان نرسید و برای تحقق فصل دیگری ناامید باشید. با این حال، با وجود درخشش شوگان، بازگشت برای فصل دوم خطر بزرگی خواهد بود. در نهایت، هشت دلیل عمده وجود دارد که نشان می دهد بازگشت Shogun برای فصل دوم یک اشتباه برای FX و Hulu است.
واضح‌ترین دلیلی که فصل 2 شوگان نباید اتفاق بیفتد این است که فصل 1 تمام رمانی را که در سال 1975 بر اساس آن ساخته شده بود پوشش می‌داد، و آن را بدون راهی آشکار برای پیشبرد داستان باقی می‌ماند. بخش عمده‌ای از موفقیت باورنکردنی شوگان ناشی از روایت فوق‌العاده جذاب ارائه‌شده توسط رمان کلاول است، که به این معنی است که فصل دوم شوگان بالقوه ریسک بزرگی را با تلاش برای ارائه داستانی که ارزش جانشینی نسخه اصلی را داشته باشد، انجام می‌دهد.

در حالی که واضح است که تیم نویسندگی شوگان بسیار با استعداد است، ساخت فصل 2 ارزشمند بدون تخصص تاریخی فردی مانند کلاول دشوار خواهد بود. درخشش روایت در توانایی آن در تفسیر مجدد تاریخ به گونه ای است که تا حد زیادی حدس و گمان است، اما اصلا گمراه کننده نیست. این مسیر خوبی برای پیمودن است، و بدون سال‌ها مطالعه تاریخ و فرهنگ مردمی که امید به تصویر کشیدن آن است، انجام آن به خوبی کلاول غیرممکن است. نوشتن دنباله ای شایسته شوگون غیرممکن نیست، اما فوق العاده دشوار خواهد بود.

داستان شوگان هرگز قرار نبود چندین فصل را در بر بگیرد
داستان سرایی پیچیده و تا حدودی مبهم شوگان برای یک مینی سریال عالی است، اما ماهیت محدود داستان هرگز قرار نبود بیش از یک فصل را در بر بگیرد. با در نظر گرفتن این موضوع، فصل 2 Shogun تقریباً به طور قطع از نظر داستان سرایی یک درجه کاهش می یابد و می تواند مناطق خاکستری کوچک و سؤالات بی پاسخی را توضیح دهد که پایان فصل 1 را بسیار خوب کرده است. علاوه بر این، تاریخچه شوگون بر اساس آن پس از تأسیس شوگونات ادو بسیار کمتر جذاب می شود.

تاریخ را کنار بگذاریم، پایان شوگان نیز شخصیت‌ها را در جایی قرار می‌دهد که به نظر می‌رسد مکان مناسبی برای پایان دادن به داستان‌هایشان باشد. تمام آرک های شخصیت در شوگان به طور خاص برای یک فصل نوشته شده اند، و از آنجایی که همه آنها به خوبی انجام شده اند، هیچ یک از آنها احساس نمی کنند که پیشرفت طبیعی دارند که می تواند مبنایی برای فصل 2 شوگان ایجاد کند. در واقع، همه چیز در مورد شوگان است. برای یک فصل نوشته و تولید شده است، بنابراین تلاش برای گسترش روایت برای یک قسمت دیگر می تواند به طور قابل توجهی درخشش فصل 1 را کمرنگ کند.

قانون توراناگا به اندازه ظهور او سرگرم کننده نخواهد بود
در پایان فصل اول شوگان، توراناگا نقشه خود را برای یابوشیگه فاش می‌کند و اجتناب‌ناپذیر بودن پیروزی خود بر ایچیدو و قسط خود را به عنوان شوگان توصیف می‌کند. این لحظه عمق استراتژی‌های توراناگا را نشان می‌دهد و اوج داستان او را نشان می‌دهد، به این معنی که ممکن است کاراکتر او چیز زیادی برای ارائه در فصل 2 نداشته باشد. اصلاحات و تثبیت قدرت به طور قطع کمتر از به قدرت رسیدن او پر حادثه است.

این بدان معنا نیست که توکوگاوا ایه یاسو - شخصیت تاریخی توراناگا بر اساس آن ساخته شده است - پس از تبدیل شدن به شوگان هیچ چالشی برای مقابله با آن نداشت، اما هیچ چیزی که او با آن سروکار داشت تقریباً به اندازه به قدرت رسیدن او چشمگیر نبود. خارج از آرام کردن چند طایفه شورشی، بیشتر دوران سلطنت او صرف تشکیل سلسله ای شد که تا اواسط قرن نوزدهم بر ژاپن حکومت می کرد، بنابراین شوگان احتمالاً مجبور بود برای ساختن داستان توراناگا در فصل 2 به داستان های تخیلی گرایش داشته باشد و به طور بالقوه آسیبی به داستان وارد کند. کیفیت روایت

بسیاری از بهترین شخصیت های شوگان مرده اند
یکی از چیزهایی که شوگان را بسیار خوب می‌کند، امتناع بی‌رحمانه‌اش از دادن زره طراحی حتی به بهترین شخصیت‌هایش است، اما متأسفانه، این امر بازگشت برای فصل دوم را دشوارتر می‌کند. لیدی ماریکو و یابوشیگه دو تا از پیچیده‌ترین و جذاب‌ترین شخصیت‌های شوگان هستند، بنابراین در صورت بازگشت سریال، مرگ آنها در فصل 1 به شدت احساس می‌شود. فصل 2 شوگان همچنین آنتاگونیست برجسته‌اش، لرد ایچیدو را که نقشه‌های فریبنده‌اش حواس‌پرتی عالی برای استراتژی‌های توراناگا بود، از دست خواهد داد.
اگرچه تیم خلاق شوگان تقریباً به طور قطع می‌توانست شخصیت‌های جذاب جدیدی را ارائه کند، اما تکرار معنای هر یک از این شخصیت‌ها برای توراناگا تقریباً غیرممکن است. از ایچیدو برای پنهان کردن جاه‌طلبی بی‌رحمانه توراناگا استفاده می‌شود، لیدی ماریکو نشان‌دهنده فداکاری‌هایی است که او مایل به انجام آن‌ها است، و تند تند یابوشیگه توانایی توراناگا را برای بازی در هر دو طرف میدان نشان می‌دهد. در حالی که فصل 2 شوگان می تواند شخصیت های جذابی داشته باشد، بعید است که آنها تا این حد کامل یکدیگر را تکمیل کنند.

Shogun فصل 2 می تواند پایان عالی فصل 1 را خراب کند
فینال شوگان سریال را به شکلی عالی به پایان رساند و تمدید سریال برای فصل دوم را به خطر بزرگی تبدیل کرد. اپیزود پایانی تعادل کاملی بین پاسخ به سؤالات مخاطب و باز گذاشتن چیزها برای تفسیر پیدا می کند. این تعادل فوق‌العاده دشواری است که در پایان یک سریال تلویزیونی پیدا می‌شود، و بازگشت برای فصل دوم تقریباً مطمئناً این تعادل را به هم می‌زند. نمایش باید به سوالاتی در مورد بلکثورن، توراناگا و سایر مواردی که بهتر است به تخیل سپرده شود پاسخ دهد.

آینده بلکثورن مثال خوبی برای این موضوع است زیرا تقریباً همه چیز را در هوا رها می کند، اما به هیچ وجه ناقص به نظر نمی رسد. بلکثورن آخرین بار در حال بیرون آوردن لاشه کشتی خود از دریا دیده می شود و برای اولین بار در کل مجموعه، به نظر می رسد که او در آرامش است. علیرغم از دست دادن ماریکو و قایق که می توانست او را به خانه ببرد، او در نهایت احساس هدف و تعلقی پیدا می کند که به او اجازه می دهد به جلو برود. در نهایت، بازگشت برای فصل دوم ارزش خراب کردن پایان های عالی مانند Blackthorne را ندارد.

Shogun فصل 1 نوار را غیرممکن بالا قرار دهید
مشکل دیگری که فصل 2 بالقوه Shogun با آن روبرو خواهد شد این است که مطابقت با استانداردهای فصل اول بسیار دشوار است، که رضایت طرفدارانی را که انتظار دارند همان سطح کیفیت را دارند دشوارتر می کند. فصل 2 شوگان می‌تواند یکی از بهترین نمایش‌های سال باشد و همچنان نسبت به آنچه در فصل اول تولید کرده بود، فاصله زیادی دارد. خلاقان Shogun به وضوح قادر به خلق چیزی دیدنی هستند، اما گرفتن رعد و برق در یک بطری بیش از یک بار دشوار است.

بعلاوه، تکرار فصل اول شوگان بدون یک رویداد تاریخی با اهمیت مشابه دشوار خواهد بود، و هیچ کدام وجود ندارد که شامل همان چهره های نمایش داده شده در نمایش باشد. تنش و تعلیق تپنده نبض چیزی است که شوگان را بسیار سرگرم کننده می کند، و بدون خطرات مشابه برای ایجاد این تنش، تصور اینکه فصل دوم با کیفیت فصل اول مطابقت داشته باشد، دشوار است. با در نظر گرفتن این موضوع، فصل 2 شوگان احتمالاً طرفداران را ناامید خواهد کرد هر چقدر هم که خوب باشد.

میراث شوگان به عنوان یک مینی سریال برجسته کافی است
شوگان به عنوان یکی از بهترین مینی‌سریال‌های دهه‌های اخیر شهرت پیدا کرده است، که دلیل دیگری برای ادامه ندادن فصل دوم به آن می‌دهد. میراث آن به‌عنوان یک مینی‌سریال برجسته در حال حاضر به‌طور محکمی تثبیت شده است، اما اگر سریال به یک سریال کامل تبدیل شود، از دید دیگری در نظر گرفته می‌شود. شوگان می‌تواند از یکی از بهترین مینی‌سریالی‌هایی که تا به حال ساخته شده است، به آن سریالی تبدیل شود که فصل اول بسیار خوبی را قبل از سقوط از نقشه داشت.

البته، اگر شوگان بازگردد و درخشش فصل 1 را ادامه دهد، این فرصت را خواهد داشت تا میراث خود را فراتر از مینی سریال ها گسترش دهد. با این حال، با توجه به اینکه تکرار موفقیت اولیه سریال چقدر دشوار خواهد بود، نتیجه محتمل‌تر این است که فصل دوم به میراث شوگان آسیب برساند. با این اوصاف، شاید بهتر باشد FX و Shogun به تولید چنین مینی سریال خارق العاده ای راضی باشند و به پروژه بعدی بروند.

ژاپن پس از سکیگاهارا وارد زمان صلح نسبی شد
همانطور که قبلاً ذکر شد، یکی از مشکلات بزرگ بازگشت برای فصل 2 شوگان این است که وقایع به تصویر کشیده شده در فصل 1 آغاز دوره جدیدی از اتحاد در ژاپن بود که بسیار صلح آمیزتر و مترقی تر از قرن قبل بود. پس از استقرار شوگونات ادو، یا همان طور که به آن شوگونات توکوگاوا نیز گفته می شود، این کشور دستخوش یک سری اصلاحات اقتصادی و دولتی شد که برای یک محقق جذاب است، اما برای مخاطبان وسیعی که شوگان می خواهد به آن ها توجه کند کمتر.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.